باران عشق من
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 266
بازدید کل : 88034
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

پرنده عشق
عشق به وطن




باران من ، روزی باریدی بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو! همیشه چشم به راهت مینشینم ، این شده کار هر روز من که حتی قبلاز آمدنت در زیر باران بی قراری خیس میشوم هوای چشمهایم ، هوای آمدنت است ، از عشق تو دیوانه شدن ، یک حادثه بی تکرار است تو همان بارانی، زیرا مثل باران پاک و زلالی ، مثل لحظه آمدنش پر از شور و التهابی قلبم…. قلبم …. قلبم… تند تند، تند تند ، میتپد به عشق آمدنت چشمهایم چشمهایم از شوق آمدنت … تنها خیره شده است به آن سو! آن سوی سرزمین ها ، نمیدانم کجاست ، دور نیست ، لحظه آمدنت نزدیک است ذهن من به لحظه در آغوش کشیدنت درگیر است ، تنهایی دیگر به سراغ من نیا که خیلی دیر است، ببین حال مرا ای تنهایی ، نگو به من که بی وفایی ، به خدا تا او را دیدم دلم لرزید! لرزید دلم ، خیس شد تنم، باز کردم چشمهایم را ، دیدم خواب تو را! دیدم همان رویا را در خواب ، گرفتم دستهایت را ، با تمام وجود حس کردمعشقت را! قطره قطره قطره میریخت بر روی زمین …. قطره قطره قطره میریخت بر روی گونه هایم این قطره های باران بود یا اشکهایم خدایا چرا اینقدر گرم است دستهایم خدیا چرا میلرزد پاهایم خدایا چرا نمیشوند حرفهایم…. آه ، عاشقیست ، نمیتوانم باور کنم که وجودم نیز دیگر مال خودم نیست ،با وجودی دیگر درگیر است ، قلبم دیگر مال خودم نیست جای دیگری اسیر است این باران است که می بارد بر روی من ، این من هستم که در زیر قطرههایش در آغوشی گرم ایستاده ام ، دیگر صدایم نمی لرزد برای یک فریاد ! برای اینکه دنیا بشنود ، برای اینکه قلبها بلرزد، برای اینکه بگویم عاشقم ، هم عاشق تو ، هم عاشق بارانی که مرا عاشق تو کرد…

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







شنبه 26 اسفند 1391برچسب:باران عشق من, :: 19:44 ::  نويسنده : خالدجدگال